مسءولیت شیعه بودن
این است
معنی سخن علیوار علی که:
"آن ها که بی دانش و ناآگاه عبادت می کنند همچون
خر گردنده خراسند، راه میپیمایند و به جایی نمیرسند، صبح تا شام در
حرکتند و در راه، اما در پایان راه به همان نقطه می رسند که آغاز کرده
بودند".
معنی عبادت برای عبادت، مذهب برای مذهب و راه برای راه این است.
راه نه برای راه، بلکه برای رسیدن به هدف،
و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی
به سوی هدف.
اما امروز، مذهب برای مذهب است که ارج دارد، و این است که اعتقاد به مذهب، از معتقد به آن مذهب سلب مسئولیت میکند. آن هم از کدام مذهب؟ از خود اسلام که اصولاً عمیقترین و روشنترین و قاطعترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب میکند، زیرا وقتی عقاید مذهبی، شعائر مذهبی و احکام مذهبی خود هدف شد، هرکه مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست. نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت مسئولیتش را انجام داده است اما قرآن که می گوید: "ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر" به این معنی است که نماز وسیله نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجهها از آن برنیامد، نمازگزار و بینماز یکی است، اتومبیلی که مرا به جایی نبرد با اتومبیل نداشتن یکی است. اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟؟
مذهب و تمام اصلاحات مشابهی که احساس دینی را در فرهنگ اسلامی و ابراهیمی
نشان میدهد (بر خلاف اصطلاح مشابهش در لاتین Religion) به مفهوم راه است.
سلک، راههای پیچ و خم دار کوهستانی است - مثل "سانتیه" طریقت، راهی است از
منطقهای به منطقهای، مثل راههای سفر. .
صراط، در لغت (به معنی اولیهاش) راهی است که به معبد میرود. مذهب نیز از
"ذهب" به معنی رفتن است، یعنی راه و روش، راه رفتن. دین نیز یکی از
معانیاش راه است. امت که جامعه اسلامی است از ریشه "ام" به معنی آهنگ و
راه است. امامت نیز همریشه امت است، و به معنی راهنمونی و راهبری است و
عبادت به معنی هموار شدن و هموار کردن راه است (عبد الطریق). حج به معنی
آهنگ و قصد جایی کردن است و طواف بر گرد محوری حرکت کردن. و سعی، از
نقطهای به نقطهای، در کوشش برای یافتن مطلوبی، دویدن است. و سبیل، مطلقاً
به معنی راه است...
میبینیم اصطلاحات رایجی که اساسیترین مبانی اسلامی را بیان می کند و حتی
اصطلاحاتی که بر خود دین اطلاق میشود در فرهنگ نخستین اسلام، همه به معنی
راه و حرکت در راه است و این فلسفه مذهب و همه عقاید و اعمالی را که مذهب
مطرح می کند نشان میدهد. یعنی وسیلهای که باید از آن عبور کرد و به مقصدی
رسید، نه این که در راه ایستاد و به تجلیلهای بیحقیقت و بیهدف پرداخت.
که این بدان میماند که از "راه" نه به عنوان وسیلهای برای رسیدن به مقصود
و مقصدی، بلکه برای نفس "راه"، استفاده کنیم و به تزئین کردن و چراغانی
کردن و آراستنش بپردازیم. این، یعنی راه برای راه، یعنی رفتن، نه برای
رسیدن، بلکه برای قدم زدن، بی هدف، بی دلیل، بی نتیجه. و اگر تمام عمرمان
را در راه باشیم اما در آن بایستیم و یا قدم بزنیم و به رفتن و رسیدن
نیندیشیم، یک گام هم راه به جایی نمیبریم.
همچنان که نبردهایم و این است
معنی سخن علیوار علی که:
"آن ها که بی دانش و ناآگاه عبادت می کنند همچون
خر گردنده خراسند، راه میپیمایند و به جایی نمیرسند، صبح تا شام در
حرکتند و در راه، اما در پایان راه به همان نقطه می رسند که آغاز کرده
بودند".
معنی عبادت برای عبادت، مذهب برای مذهب و راه برای راه این است.
راه نه برای راه، بلکه برای رسیدن به هدف،
و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی
به سوی هدف.
اما امروز، مذهب برای مذهب است که ارج دارد، و این است که اعتقاد به مذهب، از معتقد به آن مذهب سلب مسئولیت میکند. آن هم از کدام مذهب؟ از خود اسلام که اصولاً عمیقترین و روشنترین و قاطعترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب میکند، زیرا وقتی عقاید مذهبی، شعائر مذهبی و احکام مذهبی خود هدف شد، هرکه مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست. نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت مسئولیتش را انجام داده است اما قرآن که می گوید: "ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر" به این معنی است که نماز وسیله نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجهها از آن برنیامد، نمازگزار و بینماز یکی است، اتومبیلی که مرا به جایی نبرد با اتومبیل نداشتن یکی است. اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟؟
در اسلام، انسان موجودی است که امانتدار خداست و برگیرنده امانتی که خدا
بر زمین و آسمان و کوهها، عرضه کرد و نپذیرفتند. امانت را انسان برداشت،
یعنی "مسئولیت" را پذیرفت که "امانت" همان "مسئولیت" است. پس انسان به خاطر
انسان نیست، انسان آزاد غیر مسئول نیست، آزاد مسئول است، نه مجبور است و نه
آزاد. در قرآن و در اعتقادات ما، اساس مسئولیت با شدت و وضوحی تمام، مطرح
است - امروز معنایش را چنان منقلب کردهاند که به راستی معجزه است! مثلاً
این که در قیامت دست و پا و چشم و گوش آدمی، عملی را که کردهاند، شهادت
میدهند، بیان کننده این است که جزء جزء و اندام اندام فرد انسانی، در
برابر رسالت انسانیش مسئولند. آنوقت امروز بحث در این است که آیا پس از این
که استخوان پوسیده و شبهه آکل و ماکول دربارهاش اجرا شد، میتواند سؤال را
پاسخ بگوید؟ آیا دست و پا با کلمات و الفاظ و آواز شهادت میدهند یا نه، به
زبان خودشان حرفشان را بیان می کنند؟... تحقیقات رفته است در جهت حل مشکل
تکنیکی شهادت در قیامت!
مؤمنین میگویند بله، دست و پا و دل و چشم و گوش به زبان فصیح عربی شهادت
میدهند و حرف میزنند و روشنفکران میگویند: نه، از لحاظ فیزیولوژی درست
نیست، بعد از مردن، این اعضاء، ماده کانی میشوند و وارد بدن گیاهی و
حیوانی و انسانی دیگر میشوند و اصلاً علم امروز ثابت کرده که دست و پا و
گوش و چشم نمیتوانند سخن بگویند. میبینیم که نظریات چگونه است که هر
کدامش را نفی و اثبات کنیم به ارزشی دست نیافتهایم. چرا که اینجا سخن بر
سر مسئولیت است و شدت و سنگینی و حساسیت مسئولیت فرد، حتی عضو عضو فرد! و
این مباحث خیلی علمی و تحقیقات علمایی و دعوای متدین و متجدد نتیجهاش فقط
این است که معنی اصلی این آیه شده است هیچ!
قرآن می گوید: "ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً"، گوش
و چشم و دل احساس همه مسئولند. یعنی مسئولیت بر جزء جزء و بعد بعد روح
اندام آدمی بار است. "کلکم راعٍ و کلکم مسئول عَن رَعیه. مسئولیت مخصوص
رهبر نیست. به روحانی و روشنفکر اختصاص ندارد، در این جمع، هر فردی مسئول
رهبری همه است و این درست سخن معروف سارتر است که بزرگترین نقطه برجسته و
ممتاز اگزیستانسیالیسم او است و پایه اخلاق و ملاک ادعای او که
اگزیستانسیالیسم، اومانیسم است و فلسفه مثبت و عینی: "هر کس با انتخابی که
میکند (چون دوست دارد که همه مردم از او پیروی کنند و چنان کنند) با هر
انتخابش، برای همه بشریت گویی قانونی کلی وضع میکند و از اینجاست که
مسئولیت هر فرد انسانی در زندگی اجتماعیش به اندازه مسئولیت به عهده گرفتن
سرنوشت همه انسانها دلهره آور و سنگین است".
اسلام، در توصیف عالم بی عمل که باز مثل بسیاری از مفاهیم عالی وِرد زبان
است و تکرار میشود، بی آن که از نوع عمل سخنی به میان آید و اگر هم می آید
باز مقصود "عمل بی علم" است یعنی "عمل برای خود عمل" که مقصودش دانشمندی
است که نسبت به زمان و سرنوشت توده و سرگذشت جامعه و روح و فرهنگ و ایمان و
عواملی که به گمراهی و تخدیر و انحراف ذهنی مردم احساس مسئولیتی ندارد، حتی
آنچه را که ما نزاکت ادبی! میگوییم را ترک میکند و میگوید:
هر انسانی امانتدار خداوند است (چون فرزند آدم است) و مسئول. و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش، که در برابر تمام وجود و اراده حاکم بر وجود، و در برابر همه کائنات مسئول است. این است دامنه مسئولیت انسان./شریعتیمثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوا کمثل الحمار، فمثله کمثل الکلب.
عالم مذهبی غیر مسئول همچون خر است، همانند سگ است!!