پیمان جوانمردی
در جاهلیت، پیمانی به نام «حلف الفضول» - پیمان زیادی؛ غیر از پیمانهایی که مردم مکه بین خودشان داشتند - وجود داشت که پیامبر در آن شریک بود. یک نفر غریب وارد مکه شد و جنسش را فروخت. کسی که جنس را خریده بود، «عاصبنوائل» نام داشت که مرد گردنکلفتِ قلدری از اشراف مکه بود. جنس را که خرید، پولش را نداد. آن مرد غریب به هرکس مراجعه کرد، نتوانست کمکی دریافت کند. لذا بالای کوه ابوقبیس رفت و فریاد زد: ای اولاد فهر! به من ظلم شده است. پیامبر و عمویش زبیر بن عبدالمطلب آن فریاد را شنیدند؛ لذا دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که از حق او دفاع کنند. بلند شدند پیش «عاص بن وائل» رفتند و گفتند پولش را بده؛ او هم ترسید و مجبور شد پولش را بدهد. این پیمان بین اینها برقرار ماند و تصمیم گرفتند هر بیگانهای وارد مکه شد و مکیها به او ظلم کردند - که غالباً هم به بیگانهها و غیرمکیها ظلم میکردند - اینها از او دفاع کنند. بعد از اسلام، سالها گذشته بود، پیامبر میفرمود که من هنوز هم خود را به آن پیمان متعهّد میدانم. // امام خامنه ای
معنای حلف الفضول
حلف الفضول به معنای پیمان جوانمردان، اشاره به عهد و پیمانی دارد که قبل از بعثت،حضرت پیامبر (ص) به همراه عدهای از جوانان مکه در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع کردند و سوگند یاد کردند تا از ستمدیدگان و افراد غریبهای را که و ارد شهر میشوند و مورد ستم زورمندان و اقع میشوند یاری کنند.
دو مورد از کاربرد این پیمان
- نجات دختر زیبا رو
- استفاده امام حسین از این پیمان
مورخین با اندک اختلافی نقل کرده اند که مردی از قبیله خثعم به منظور انجام حج به مکه آمد و دختر بسیار زیبای خود را نیز که نامش «قتول » بود به همراه خود به مکه آورد، نبیه بن حجاج - یکی از سرکردگان قریش - دختر او را ربود و به نزد خود برد.
مرد خثعمی برای بازگرفتن دختر خود از مردم مکه استمداد کرد، بدو گفتند: تنها راه چاره این است که از حلف الفضول و اعضای آن کمک بگیری! آن مرد به کنار خانه کعبه رفته و با فریاد بلند اعضای حلف الفضول را به کمک طلبید، و آن ها نیز با شمشیرهای برهنه نزد او گردآمده و آمادگی خود را برای رفع ظلم از وی اعلام کردند، و آن مرد داستان ربودن دخترش را نقل کرده و همگی به نزد نبیه آمدند، و نبیه که چنان دید از آن ها خواست تا یک شب به او مهلت دهند، ولی آن ها یک لحظه هم به او مهلت ندادند، و پیش از آن که دست نبیه بن حجاج به آن دختر برسد، دختر را از وی گرفته و به پدرش سپردند
ابن هشام و دیگران به سندهای مختلف روایت کرده اند که میان حضرت امام حسین بن علی علیهماالسلام و ولید بن عتبه اموی که از سوی معاویه در مدینه حکومت داشت نزاعی درگرفت، و مورد نزاع مالی بود که متعلق به امام حسین علیه السلام بود و ولید آن را به زور غصب کرده بود.
امام علیه السلام بدو فرمود: به خدای یکتا سوگند می خورم که اگر حق مرا ندهی شمشیر خود را برمی گیرم و در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می ایستم و مردم را به «حلف الفضول » دعوت می کنم...!
این خبر به گوش مردم رسید و عبدالله بن زبیر و مسور بن مخرمه زهری و عبدالرحمان عثمان تیمی و برخی دیگر از غیرتمندان به حمایت از امام علیه السلام و دفاع از پیمان «حلف الفضول » برخاسته و آمادگی خود را برای این کار اعلام کردند، که چون خبر به گوش ولید بن عتبه رسید دست از ظلم و ستم برداشته و حق امام علیه السلام را به آن حضرت باز پس داد...