جیبوتی این روزها دیگر نامی آشناست ..
جیبوتی مساله خوبیست که بدانیم ماها چندان باهم فرقی نمیکنیم. همه شبیه هم هستیم و بی خود اختلافاتمان را بزرگ نشان میدهیم.
منظور از ماها دو گروه است، جماعتی که خودش را ارزشی میخواند و جماعت دیگر..
اینجا سخنم با جماعت ارزشی است. گویا همه چیز حتی ارزش ها گرد "من" میچرخند. وقتی "من " موضوعیت پیدا میکند خوشایندی این من صدر همه چیز قرار میگیرد. در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز همین "من" هست ولی با دامنه گسترده تر .. و دوقطبی تمایلات و خوشایندهای من ایجاد میشود.
جیبوتی مشخص کرد این جماعت ارزشی هم حرف زدنش حول "من" است نه آنچه مدام فریاد میزند(یعنی همان ارزش ها ). بی آنکه مواضع اش از ارزش ها برآید صرفا برای خوشایندی و منافع جماعتشان ( "من" گسترش یافته ) در عرصه سیاسی و اجتماعی به تمسخر کشور ضعیف جیبوتی می پردازد، بی آنکه حقوقی برای ان متصور باشد و یا مسائل را واقع بینانه و عقلانی وارسی کند. یا لااقل بر مواضع شدیدا ارزشی در ارتباط با جیبوتی در سالهای گذشته خود بماند..اما گویا همه چیز(حتی ارزشها) برای همه دچار نسبیت شده است. و با گذر زمان و تغییر شرایط و منافع باید تغییر کنند.
جیبوتی به عنوان یک کشور مستقل و نه مستعمره جمهوری اسلامی حق موضع گیری مستقل و اظهار نظر و عکس العمل پیرامون مسائل مختلف دارد. لذا ابتدایی ترین مساله در روابط بین الملل عادلانه و غیر مستبدانه، قبول حقوق دیگران است. حال اینکه جمهوری اسلامی در صدور انقلاب و تبیین دوقطبی حق و باطل کوتاهی کرده است، مساله دیگریست که با زور نیز محقق نمی گردد.
روحیه استبدادی و استکباری، در برخورد با کشورهای ضعیف، و تصور رابطه ای یک سویه و بله قربان گویی، علاوه بر آنکه سنخیتی با نگاه دینی ندارد، یک توهم و بلاهتیست که از استراتژیست من های گشاد و منفعل و خودبزرگ پندار بیرون آمده است. که حاصل قیاس مدام خود با آمریکا و تکثیر مدل آمریکایی در شیوه تعامل با دول ضعیف می باشد. در حالی که نفوذ آمریکا حاصل مداقه و نازک اندیشی و متناسب با ایدئولوژی آمریکایست.
.. لذا ما برای حضور موثر تر در عرصه بین المللی میبایست رجعتی به بنیان های اصیل انقلاب اسلامی داشته باشیم.