ریشه انقلاب
انقلاب اسلامی، انقلاب فکری و عقیدتی
ما یک قسم مسائل اصولی داریم که الآن مطرح است و یک قسم مسائلی فرعی داریم که بعد از اینکه مسائل اصولی تحقق پیدا کرد، باید مطرح کرد. ما اگر مسائل فرعی را الآن مطرح بکنیم ممکن است که از آن مسائل اصولی که اساس مسائل است عقب بمانیم؛ یا به واسطه طرح این مسائل که گاهی موجب یک اختلافاتی میشود ما در نهضت شکست بخوریم./
- در هر انقلابی وقتی که به یک نقطهای رسید که یک پیروزی پیدا شد، آن وقت، وقت حساسیت انقلاب است مردم که خودشان را پیروز دیدند. بعد توجه میکنند به اینکه خوب، حالا ما چه؟ چه شد؟ حالا زندگیمان چه، حالا قرض داریم، حالا سفتههایمان چه، حالا بازارمان چه. این اسباب این میشود [...]/
- یک مسئله فرعی را پیش میآوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان میگفتند «شهید جاوید»! (۱) تقریباً تمام ماه رمضان را یک دستهای اشکال میکردند، یک دستهای رفع اشکال میکردند؛ یک دستهای فحش میدادند و یک دستهای به این طرف فحش میدادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما میخندیدند/
- مسئله «شمس آبادی» (۳) را پیش میآوردند..مسئله «دکتر شریعتی» را پیش میآوردند. از آن طرف دامن بزن به اینکه این مثلاً چطور است! اهل منبر هم - بی توجه به مطلب که عمق قضیه چیست - منبر میرفتند و حرف میزدند. از آن طرف جوانهای داغ هم - بی توجه به واقعیت مطلب - از اینور میافتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار میدادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند./
امروز که حساسترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر ممالک خارجی - چپ و راست همه - آنها هستند که میخواهند ما را بچاپند، و شرق را بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است.
ما یک قسم مسائل اصولی داریم که الآن مطرح است و یک قسم مسائلی فرعی داریم که بعد از اینکه مسائل اصولی تحقق پیدا کرد، باید مطرح کرد. ما اگر مسائل فرعی را الآن مطرح بکنیم ممکن است که از آن مسائل اصولی که اساس مسائل است عقب بمانیم؛ یا به واسطه طرح این مسائل که گاهی موجب یک اختلافاتی میشود ما در نهضت شکست بخوریم.
از این جهت آنکه من الآن به نظرم میآید این است که شما میدانید که در این نهضت آن چیزی که ما را پیش برد دو مطلب بود؛ یکی اساس بود و یکیاش به واسطه آن اساس تحقق پیدا کرد.آنکه اساس بود اینکه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ایمان و عقیده وارد این میدان شدند. چون برای ایمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند که آن رمز حقیقی- که اتحاد همه در یک جهت، وحدت همه در یک مسیر - موجب شد که تا حالا ما مطلب را رساندیم.
- دوران حساس انقلاب
و [البته] ما الآن به پیروزی نهایی نرسیدیم. به نظر من امروز ایران حساسیتش بیشتر از آن روزی است که هجوم میکردیم و مردم را بسیج میکردیم برای مبارزه؛ برای اینکه آن وقت همه توجهشان به این بود که این سد را بشکنند؛ این سد بزرگی که مانع از پیشرفت ما بود، همه نظرشان به این بود که این سد را بشکنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به این داشتند که این سد باید شکسته بشود - همه با هم - بدون اینکه ملتفت این باشند که امروز مثلاً ناهار خوردند یا نه، قرض دارند یا نه - عرض کنم - سفته در کجا دارند یا نه! هیچ این توجه نبود در کار. همه با هم فشار آوردند و این سدبزرگ راشکستند. - در هر انقلابی وقتی که به یک نقطهای رسید که یک پیروزی پیدا شد، آن وقت، وقت حساسیت انقلاب است مردم که خودشان را پیروز دیدند. بعد توجه میکنند به اینکه خوب، حالا ما چه؟ چه شد؟ حالا زندگیمان چه، حالا قرض داریم، حالا سفتههایمان چه، حالا بازارمان چه. این اسباب این میشود [...]
- به ضمیمه اینکه این کارشناسهایی که آنها دارند- امریکا به این زودی دست از ما برنمی دارد کارشناسهایی که اینها دارند، اینها از صد سال پیش از این یا بیشتر، روانشناسی را در ایران شروع کردهاند و میدانند چه بکنند. الآن عمال آنها بین اقشار مردم افتادهاند که خوب، این هم رفتن شاه و این هم حکومت جمهوری؛ چه شد؟ عمال اینها توی اقشار مردم افتادهاند برای اینکه مردم را سرد کنند و این نهضت را به سستی بگرایانند (۱) و موجب این بشود که این نهضت خاموش بشود [تا] آنها سربلند کنند.
چنانچه ما این مطلبی که الآن یک مقدارش موجود است ولکن یک خرده رو به سستی دارد میرود، اگر به داد این نهضت نرسیم و این نهضت خدای نخواسته رو به سستی برود و یکوقت خاموش بشود، خواهید دید که خدای نخواسته مسائل سابق شدیدتر عود میکند. اینها تاکنون سیلی آشکار نخورده بودند؛ این اجانب تاکنون لمس نکرده بودند شکست خودشان را در ایران؛ در این نهضت لمس کردند. ... الآن بیشتر مجهز هستند برای اینکه ما را از هم جدا کنند. این نهضت برکتش این بود که شما آقایان دانشگاهی، که هیچ وقت با ما ملاقات نمیکردید، حالا نشستیم با هم صحبت میکنیم و درد دلمان را میگوییم. نمیگذاشتند اینها.
- شگردهای ساواک برای ایجاد اختلاف
چنانچه در رژیم سابق همین مسائل بود و من راجع به این مسائل همیشه سفارش میکردم؛ مع الأسف غلبه داشتند و نمیشد. قبل از ماه رمضان - که از ماه رمضان آنها میترسیدند: مردم مجتمعند و عبادت میکنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست - یک مسئلهای پیش میآوردند اختلاف بیندازند. قبل از ماه محرّم هم همین کار را میکردند؛ یک مسئله فرعی را پیش میآوردند که ما از مسائل اصلی غفلت کنیم. قبل از ماه رمضان میگفتند «شهید جاوید»! (۱) تقریباً تمام ماه رمضان را یک دستهای اشکال میکردند، یک دستهای رفع اشکال میکردند؛ یک دستهای فحش میدادند و یک دستهای به این طرف فحش میدادند. آنها هم کنار نشسته بودند به ریش ما میخندیدند که اینطور ما اینها را ملعبه کردیم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ایران سر یک کتابی، که مسئلهای فرعی بود و هیچ اصلاً چیزی نبود، ضایع میکردند وقت ما را. و ما را منحرف میکردند از اینکه - آن وقت البته قدرت او (۲)بود - که نسبت به آنها یک کلمهای بگوییم. همه نسبت به خودمان صحبت میکردیم! یک قدری که این سست میشد - حالا میدیدند که یکوقت اجتماع دیگری است - میآمدند مسئله «شمس آبادی» (۳) را پیش میآوردند؛ مرحوم شمس آبادی را. من احتمال میدهم - بعضیهای دیگر هم احتمال میدهند - که اصل کشتار از خودشان بود. برای اینکه آشوب درست کنند. یک مدت زیادی هم آقایان اهل منبر و پایین و بالا و اینها وقتشان صرف این میشد و از آن مطلب.
- اساسی که داشتند اینها، ذهنشان منصرف میشد. بعد میدیدند خوب، این هم یک چیز کمی است تمام میشود! تمام شد دیگر - عرض میکنم که - وقت این است که باز یک ماه رمضانی باشد، یک ماه محرّمی باشد، باز اختلافاتی لازم دارند، باز میافتند تو کار! مسئله «دکتر شریعتی» را پیش میآوردند. از آن طرف دامن بزن به اینکه این مثلاً چطور است! اهل منبر هم - بی توجه به مطلب که عمق قضیه چیست - منبر میرفتند و حرف میزدند. از آن طرف جوانهای داغ هم - بی توجه به واقعیت مطلب - از اینور میافتادند. این دو گروه را مقابل هم قرار میدادند برای اینکه ذهنشان را از خودشان منصرف کنند.
امروز که حساسترین مواقعی است که ما در آن واقع هستیم و احتیاج ما به اجتماع، احتیاج ما به اتحاد، بیشتر از هر چیزی است، این مسائل فرعی را باید کنار بگذاریم برویم روی مسائل اصلی. امریکا دشمن ماست، ما باید دنبال آن برویم؛ و همین طور سایر ممالک خارجی - چپ و راست همه - آنها هستند که میخواهند ما را بچاپند، و شرق را بچاپند نه فقط ایران را؛ ایران هم جزئش است. الآن مخازن شرق را میخواهند ببرند. نمیگذارند جوانهای ما رشد کنند؛ دانشگاههای ما را جلویش را میگیرند نمیگذارند. الآن که وقت این است که مثلاً امتحان بدهند، وقت این است که بنشینند، میافتند توی مدارس با یک بهانهای یک آشوب درست میکنند، یک بساطی درست میکنند. باید ما توجه بکنیم به اینکه مبادا دستهای غیر در کار باشد - و هست - مبادا ما را دوباره ملعبه کنند و به جان هم بریزند و خودشان استفادهاش را ببرند. دانشگاهیها ملتفت باشند، مدرسه ایهای ما هم ملتفت باشند به اینکه مبادا یک دستی در کار باشد دوباره ما را با یک اسمی به جان هم بریزند و نهضت ما را خاموش کنند و مسائل برگردد به حال اول، همه ما را خرد کنند.
همه ما مسئول هستیم مسائل اصلی را الآن باید ملاحظه بکنیم